حتی بهترین فناوریها بدون پذیرش و کاربرد صحیح توسط کشاورزان نتیجهبخش نخواهند بود، بنابراین توانمندسازی کشاورزان، برگزاری دورههای آموزشی و ترویج روشهای نوین کشاورزی ضروری است.
سیمای بهرهوری آب کشاورزی ایران؛ از بحران تا راهکارهای عملی در مصاحبه با دکتر نیازعلی ابراهیمی پاک
ثابت بودن بهرهوری آب در سالهای گذشته هشداری است که نشان میدهد بدون تغییر رویکردها و توجه جدی به آموزش، مدیریت مزرعه و اصلاح زیرساختها، دستیابی به بهرهوری واقعی آب در کشاورزی ایران امکانپذیر نخواهد بود.
مصاحبهکننده: حمید محسنی (عضو هیات علمی مرکز آموزش عالی امام خمینی)
هدف این مصاحبهها و خبرها این است که دانش نهفته در نشستها، وبینارها، دورهها و نیز انواع منابع اطلاعاتی و آموزشی مرتبط با کشاورزی تا حد ممکن برای انواع بهرهبرداران، کارشناسان، مدیران، مخاطبان و فراگیران ترویج شود و دامنه و ابعاد مختلف آن بسط یابد. هدف، انتقال دانش، و افزایش نفوذ آموزشها و دانش با استفاده از ابزارهای خبری و انتشاراتی است. بسط این الگو نیازمند بهینهسازی ابزارها، روشها و محتواهاست که امیدواریم با مشارکت عمومی رخ دهد.
در ادامه متن کامل مصاحبهای را میخوانید که با دکتر نیازعلی ابراهیمی پاک، رئیس بخش آبیاری موسسه تحقیقات خاک و آب انجام شد. پرسشهای مصاحبه به گونهای تنظیم شود که تا حد ممکن مرتبط با موضوع سخنرانی ایشان در نشست چالشهای افزایش بهرهوری آب در بخش کشاورزی در مرکز آموزش عالی امام خمینی و با همکاری موسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی برگزار شد. در عین حال تلاش شد برخی از مسائل، چالشها و دیدگاههایی در برخی از پرسشها مطرح شود که این روزها درباره مدیریت بحران آب و سایر مسائل کشاورزی در ایران و جهان برجسته است.
این نشست با مدیریت دکتر مجید فرومدی (از همکاران مرکز آموزش عالی امام خمینی) و با سخنرانی دکتر علی مختاران (عضو هیات علمی موسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی)، دکتر نیازعلی ابراهیمی پاک (عضو هیات علمی و رئیس بخش آبیاری موسسه تحقیقات خاک و آب)، دکتر ادریس مرسلی (مشاور مطالعاتی معاون آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی) و دکتر جعفر نیکبخت (دانشیار گروه مهندسی آب دانشگاه زنجان) در 4 مرداد 1404 برگزار شد.

در ادامه متن کامل مصاحبه با دکتر ابراهیمی پاک را میخوانید. مصاحبه با دیگر اعضای همین نشست نیز بهتدریج منتشر خواهد شد.
1. آقای دکتر نیازعلی ابراهیمی پاک، اول از شما تشکر میکنم برای پذیرش این مصاحبه. شما در نشست چالشهای افزایش بهرهوری آب در بخش کشاورزی که با همکاری موسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی در مرکز آموزش عالی امام خمینی برگزار شد یک سخنرانی داشتید با عنوان سیمای بهرهوری آب کشاورزی ایران در سال 1402.
خواهش میکنم ابتدا چکیدهای مختصر درباره سیمای بهرهوری آب کشاورزی ایران در سال 1402برای خوانندگان ما ارائه کنید. خواهش میکنم تمام پاسخها تا حد ممکن متناسب با نیاز کارشناسان، بهرهبرداران و افرادی باشد که احتمالا به این موضوع علاقمندند؛ یعنی تا حد مقدور، نگاه آموزشی و ترویجی برجستهتر باشد.
بهرهوری آب یعنی آگاهی در این باره که از هر واحد آب مصرفی، چه مقدار محصول یا ارزش اقتصادی بهدست میآید. وقتی از سیمای بهرهوری صحبت میکنیم، در واقع وضع موجود را ترسیم میکنیم؛ اینکه نقاط قوت و ضعف کجاست و چه فرصتها و تهدیدهایی داریم. اهمیت این موضوع برای ایران بسیار بالاست، چون کشور ما در منطقه خشک و نیمهخشک است و منابع آبی کمی دارد. از طرف دیگر، بیش از 70 درصد آب کشور در کشاورزی مصرف میشود. بنابراین اگر در این بخش بهرهوری پایین باشد، هم منابع آب از دست میروند و هم تولیدات کشاورزی دچار مشکل میشوند. بررسیها در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که بهرهوری آب در کشاورزی حدود 39/1 کیلوگرم بر متر مکعب آب است و بهره وری آب کشاورزی در ایران هنوز از میانگین جهانی فاصله دارد. چالشهای این حوزه متعدد است. از خاک (که در بسیاری از زمینها مواد غذایی کافی ندارد و فرسایش خاک هم مشکلساز شده است)، تا استفاده از بذرهای سنتی یا نامناسب، مدیریت ضعیف آفات و بیماریها، کمبود کود و سموم با کیفیت و دانش فنی محدود کشاورزان، همگی باعث میشود عملکرد محصول پایین بیاید. کمبود ماشینآلات و فناوریهای جدید نیز مشکل را بیشتر میکند. از نظر مدیریت آب هم مسائل زیادی وجود دارد. بخش زیادی از آب قبل از رسیدن به ریشه گیاه تبخیر میشود یا در عمق خاک نفوذ میکند. آبیاری هم اغلب بر اساس تجربه انجام میشود نه نیاز واقعی گیاه. در نتیجه، گاهی آب بیش از حد داده میشود و هدر میرود و گاهی کمتر از نیاز، و گیاه دچار تنش آبی میشود. همچنین در بسیاری از مناطق شوری خاک و آب، بهرهوری را پایین میآورد. در این میان، آموزش و ترویج نقش کلیدی دارد. اگر کشاورزان همراه نباشند، حتی بهترین فناوریها هم نتیجه نمیدهد. اما در ایران هنوز مشکلاتی مثل کمبود مروجان، آموزشهای سنتی و غیرکاربردی، فاصله میان تحقیقات و عمل در مزرعه و کمبود بودجه آموزشی وجود دارد. از سوی دیگر، ظرفیت مهم جوانان و زنان روستایی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در سطح کلان هم مشکلات مدیریتی وجود دارد. نبود یک نهاد واحد برای هماهنگی سیاستها، مقاومت کشاورزان در برابر تغییر الگوی کشت یا سهمیهبندی آب، اختلاف نظر بین وزارتخانهها و کمبود دادههای دقیق درباره مصرف آب و وضعیت محصولات، همگی مانع تصمیمگیری درست شدهاند.
سیمای بهرهوری آب در کشاورزی ایران در سال ۱۴۰۲ نشان میدهد که برای بهبود وضعیت باید به چند نکته اساسی توجه شود: اصلاح مدیریت مزرعه (آب، خاک و بذر)، ارتقای آموزش و ترویج، استفاده از فناوریهای نوین آبیاری و نهایتاً هماهنگی بهتر در سیاستگذاری و حکمرانی آب. تنها با این ترکیب میتوان به سمت کشاورزی پایدار و افزایش امنیت غذایی حرکت کرد.

2. همینجا این پرسش را داشته باشم که از نظر شما راهکار ترویجی مناسب برای مدیریت مشکلات مربوط به بهرهوری آب و خاک با توجه به سیمای توصیف شده برای بهرهوری آب کشاورزی چیست؟
سیمای بهرهوری آب در کشاورزی به ما نشان میدهد که هر واحد آب مصرفی چه مقدار محصول یا ارزش اقتصادی تولید میکند. در ایران که در اقلیم خشک و نیمهخشک قرار دارد و بخش کشاورزی بیش از70 درصد منابع آب کشور را مصرف میکند، توجه به بهرهوری آب اهمیت زیادی دارد.
برای افزایش بهرهوری آب، چند راهکار ساده و کاربردی وجود دارد. ابتدا انتخاب بذر و رقم مناسب بسیار مؤثر است؛ استفاده از ارقامی که مقاوم به خشکی و شوری باشند و با شرایط اقلیمی منطقه سازگار باشند، باعث افزایش عملکرد و کاهش هدررفت آب میشود. همچنین اصلاح الگوی کشت اهمیت دارد؛ کاشت محصولاتی که با میزان آب موجود و خاک منطقه هماهنگ باشند و کاهش کشت محصولات پرمصرف آب در مناطق کمآب، میتواند مصرف آب را بهینه کند.
روشهای آبیاری نیز نقش کلیدی دارند. استفاده از آبیاری قطرهای یا موضعی به جای روشهای سنتی و آبیاری بر اساس نیاز واقعی گیاه و مراحل رشد آن، نه فقط تجربه یا عادت، باعث صرفهجویی در آب و افزایش عملکرد میشود. همچنین توجه به نوع خاک و ظرفیت نگهداری آب است. مدیریت خاک و تغذیه گیاه نیز اهمیت دارد؛ افزودن کودهای مناسب و به موقع، استفاده از مالچ برای کاهش تبخیر ، باعث بهبود عملکرد و حفظ منابع آب میشود. کنترل آفات و بیماریها و علف های هرز نیز تاثیر مستقیم بر بهرهوری دارد. پایش منظم مزرعه و اقدام سریع در مقابله با آفات و بیماریها و عف های هرز و استفاده درست از سموم و روشهای کنترل بیولوژیک، از هدر رفت محصول و آب جلوگیری میکند. استفاده از فناوری و مکانیزاسیون هم مفید است؛ بهرهگیری از ماشینآلات جدید برای کاشت، داشت و برداشت و ابزارهای ساده برای اندازهگیری رطوبت خاک و نیاز آبی گیاه میتواند عملکرد را افزایش دهد.
همه این راهکارهای ترویجی نشان میدهد که نقش آموزش و ترویج نیز بسیار مهم است. برگزاری دورههای عملی و مشارکتی در مزرعه، توجه ویژه به جوانان و زنان روستایی و استفاده از مروجان آموزش دیده و بهروز برای همراهی کشاورزان میتواند شکاف بین دانش و عمل را پر کند. علاوه بر این، مدیریت مشارکتی منابع آب از طریق تشکیل گروههای محلی و برنامهریزی و پایش مصرف آب در سطح مزرعه و منطقه میتواند بهرهوری را افزایش دهد و فشار بر منابع محدود آب را کاهش دهد.

3. پرسش بعدی من درباره وضعیت بهرهوری آب کشاورزی در ایران است. آن را به طور کلی چگونه ارزیابی میکنید (عنوان سخنرانیتان هم سیمای بهرهوری آب کشاورزی ایران در سال 1402 بود)؟ بخصوص از زاویه دید ماموریتهای اصلی موسسه تحقیقات خاک و آب، و نیز رابطۀ آن با نظام حکمرانی آب و خاک؟ شما در ابتدای سخنرانیتان هم این را برجسته کرده بودید که اگر بحران آب حل نشود میتواند تبدیل به بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی شود و این که راه حل این بحران، تنها فنی نیست.
ایران کشوری خشک و نیمهخشک است و منابع آب آن محدود است. با این حال، فشار زیادی بر این منابع وارد میشود. دلیل اصلی بحران آب، استفاده ناپایدار از منابع آبی است. توسعه بیرویه سطح زیر کشت محصولات آبی در کشاورزی بدون توجه به ظرفیت منابع، حفر چاههای غیرمجاز و برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، رشد شهرها و صنایع آببر بدون برنامهریزی، و تغییرات اقلیمی که باعث کاهش بارشها و افزایش دما میشود، همه به کاهش شدید منابع آب منجر شدهاند. علاوه بر این، هدر رفت آب در شبکههای انتقال و آبیاری سنتی، شرایط را پیچیدهتر میکند. پیامدهای این بحران شامل خشک شدن دریاچهها ، افت شدید سطح آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین، مهاجرت از روستاها به شهرها، کاهش امنیت غذایی و افزایش تنشهای اجتماعی و منطقهای است. اما هنوز میتوان با برنامهریزی و اقدامات عملی، وضعیت را بهبود داد. بخش کشاورزی نقش کلیدی دارد. کاهش سطح زیرکشت در مناطق کمآب، انتخاب گیاهان مقاوم به خشکی و کمآببر، استفاده از آبیاری هوشمند و توسعه کشتهای گلخانهای میتواند بهرهوری آب را افزایش دهد. آموزش کشاورزان در زمینه مدیریت صحیح استفاده از خاک، استفاده بهینه از کود و سم، کنترل آفات و بیماریها، و زمانبندی دقیق کاشت و برداشت، بازده محصول را بالا میبرد و از هدررفت آب جلوگیری میکند. در سطح کلان کشور، برنامهریزی و سیاستگذاری هوشمندانه اهمیت دارد. تخصیص عادلانه آب بین کشاورزی، صنعت، شرب و محیطزیست، کنترل برداشت چاهها و مسدود کردن چاههای غیرمجاز، تعیین تعرفههای پلکانی آب و ترویج فرهنگ مصرف بهینه استفاده از آب، ابزارهایی کلیدی برای مدیریت منابع آب هستند. استفاده از سامانههای پایش و اطلاعرسانی شفاف، مشارکت نهادهای محلی، کارشناسان و کشاورزان، و تغییر رویکرد از سازهمحور به مدیریتمحور میتواند تصمیمگیریها را مؤثرتر کند. با همکاری کشاورزان، مروجان و کارشناسان، همراه با آموزش و نوآوری میتوان از منابع آب بهینه استفاده کرد، تولید محصولات کشاورزی را حفظ نمود و امنیت غذایی و محیطزیست کشور را تضمین کرد. هر قطره آب اهمیت دارد و مدیریت درست آن، آینده ایران را روشنتر میکند.
4. لطفا به این پرسش هم پاسخ دهید که روند مثبت یا منفی سیمای توصیف شده آب در سال 1402 را الان، یعنی شهریور 1404، چگونه توصیف و تحلیل میکنید؟
برای درک وضعیت بهرهوری آب در کشاورزی ایران در سال جاری ، نیاز به دادههای جامع و بهروز وجود دارد. متأسفانه دادههای سال جاری هنوز در دسترس نیست، اما با بررسی اطلاعات ده سال گذشته، بهویژه در محصول راهبردی گندم، مشاهده میکنیم که بهرهوری آب تغییر چشمگیری نداشته و تقریباً ثابت مانده است. این ثابت بودن نشان میدهد که باوجود اجرای برخی اصلاحات فنی و مدیریتی، روند بهبود بهرهوری به کندی پیش رفته است. ثابت ماندن بهرهوری آب دلایل متعددی دارد. هنوز بخش زیادی از کشاورزان بر اساس عادت یا تجربه آبیاری میکنند و نه بر اساس نیاز واقعی گیاه و شرایط خاک. این موضوع باعث هدررفت آب و کاهش بهرهوری میشود. استفاده از ارقام کمبازده یا بذرهایی که مقاوم به خشکی نیستند، باعث مصرف بالای آب برای رسیدن به محصول قابل قبول میشود. همچنین عدم آگاهی کافی از زمانبندی کاشت و داشت، مدیریت آفات و بیماریها و کاربرد بهینه نهادهها، مانع استفاده مؤثر از منابع آب میشود. عدم استفاده صحیح ازآب نیز یکی از عوامل مهم کاهش بهرهوری است. این وضعیت دو پیام مهم دارد. اول، دیگر نمیتوان تنها با روشهای سنتی یا اصلاحات جزئی انتظار بهبود داشت و باید از فناوریهای نوین مانند آبیاری هوشمند، کشت گلخانهای و انتخاب ارقام مقاوم به خشکی استفاده شود.

دوم، حتی بهترین فناوریها بدون پذیرش و کاربرد صحیح توسط کشاورزان نتیجهبخش نخواهند بود، بنابراین توانمندسازی کشاورزان، برگزاری دورههای آموزشی و ترویج روشهای نوین کشاورزی ضروری است. بهطور خلاصه، ثابت بودن بهرهوری آب در سالهای گذشته هشداری است که نشان میدهد بدون تغییر رویکردها و توجه جدی به آموزش، مدیریت مزرعه و اصلاح زیرساختها، دستیابی به بهرهوری واقعی آب در کشاورزی ایران امکانپذیر نخواهد بود. هر قطره آب اهمیت دارد و افزایش بهرهوری آن، کلید عبور از بحران آب و تضمین امنیت غذایی کشور است.
5. شما درباره دلایل بحران آب به 4 عامل کلی و زیرمجموعههایش اشاره کردید که مدیریت ناپایدار منابع آب، اول از همه ذکر شد. به جز عامل تغییر اقلیم که به آن اشاره کردید، دو عامل اصلی دیگر یعنی رشد جمعیت و شهرنشینی بیبرنامه و نیز عامل فرسودگی زیرساختهای شبکه آبرسانی کشاورزی و شهری هم به مدیریت ربط دارد.
پرسش خاص من درباره صورتبندی اصلی مساله است. با توجه به درگیر بودن همه افراد و نهادهای کشور در ایجاد این بحران به نظر میرسد تقلیل آن به بحران آب نمیتواند همه راهحلهای احتمالی را تجمیع کند. زیرا مدیریت راه، مسکن، شهرسازی، و بلکه مدیریت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همگی در ایجاد این بحران نقش محوری را داشتند که اگر روی ریل قرار نگیرد به فرمایش شما تبدیل به بحرانهای ریز و درشت دیگری میشود که شواهد آن برجسته است. منظورم اصلاح همه انواع نظام حکمرانی است که بیچون و چرا به نظام حکمرانی آب ربط دارد؛ مثل حکمرانی کشاورزی و امنیت غذایی و صنعت و انرژی و آموزش و اقتصاد و جامعه و غیره. یعنی ناکارآمدی در مدیریت سرجمع این بخشهاست که مدیریت آب و نیز خود همان قسمتهای اقتصاد و اجتماع را از چرخه طبیعی خارج کرده است. جالب است اشاره کنم که مدیران بیشتر بخشهای مرتبط با مدیریت آب عمدتا "دیگری" را عامل بحران قلمداد میکنند که متاسفانه نقطه ارجاع بسیاری از آنها کشاورزی است! اما واقعیت این است که تکامل پدیدههای اجتماعی چون شهرنشینی و صنعت و غیره در طول تاریخ، بویژه از زمان پدیده شهرنشینی و صنعتی نشان میدهد که خود کشاورز، کشاورزی و بلکه محیط زیست در محاصره چیزهایی گرفتار است که مدعی بهینهسازی نظام مدیریت کشت، صنعت، مصرف و عدالت در توزیع منابع هستند. به نظر میرسد روابط قدرت به نفع کشاورز، کشاورزی و محیط زیست نیست و در نهایت کل جامعه خسران میبیند، آن هم برای منافع این یا آن بخش یا افراد و گروههای بانفوذ و صاحب قدرت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و غیره که اغلب بین اینها متغیر است!
توصیف و تحلیل شما در تغذیه مثبت یا منفی عوامل مختلف این چرخه از یکدیگر، و رابطهاش با آب و خاک و نیز کشاورزی چیست؟
بحران آب در ایران یک واقعیت جدی است و به ویژه بخش کشاورزی در مرکز آن قرار دارد. دلیل اصلی این بحران، سطح بالای زیر کشت آبی گیاهان و رشد جمعیت است. این مسئله نه تنها امنیت غذایی کشور را تهدید میکند، بلکه پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی گستردهای دارد. ایران کشوری خشک است؛ میانگین بارش سالانه حدود ۲۱۵ میلیمتر است که کمتر از یکسوم میانگین جهانی است. منابع آب تجدیدپذیر کشور حدود ۱۰۰ میلیارد مترمکعب در سال است، اما با افزایش جمعیت، مصرف آب و تغییرات اقلیمی، فشار زیادی روی این منابع وارد میشود. از این مقدار، حدود ۶۰ درصد باید برای حفظ محیط زیست و سرزمین اختصاص یابد و تنها ۴۰ درصد برای کشاورزی، صنعت و شرب قابل استفاده است. با این میزان، حداکثر سطح زیر کشت آبی میتواند حدود ۵ میلیون هکتار باشد، در حالی که امروز سطح زیر کشت حدود ۹ میلیون هکتار است. به همین دلیل بیش از ۵۰۰ دشت کشور در وضعیت بحرانی قرار دارند
بخش کشاورزی بیش از ۷۰ درصد آب کشور را مصرف میکند، در حالی که سهم آن از تولید ناخالص داخلی کمتر از ۱۰ درصد است. این نشاندهنده بهرهوری پایین آب، روشهای سنتی کشاورزی و ضعف مدیریت است. گسترش کشت محصولات پرمصرف مانند برنج، ذرت و نیشکر در مناطق خشک بدون توجه به ظرفیت منابع آب، باعث برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و فرسایش خاک شده است.
برداشت بیضابطه از منابع زیرزمینی، به ویژه از طریق صدها هزار چاه غیرمجاز، وضعیت را وخیمتر کرده است. افت سطح آبهای زیرزمینی و کاهش بارندگی، باعث بروز پدیده فرونشست زمین شده که تهدیدی جدی برای زیرساختها و زمینهای کشاورزی است.
تغییرات اقلیمی، گرمایش زمین و افزایش تبخیر نیز فشار بر منابع آب را بیشتر کرده است. در کنار این، ضعف مدیریت و سیاستگذاری، نبود برنامهریزی بلندمدت، کمبود هماهنگی بین نهادها و غلبه نگاه سیاسی بر تصمیمهای علمی، منابع آب را به شکل غیربهینه مصرف میکند.
پیامدهای این بحران فراتر از کشاورزی است: کاهش تولید محصولات اساسی، افزایش وابستگی به واردات، تضعیف معیشت کشاورزان، مهاجرت، و افزایش شکافهای منطقهای از اثرات طولانیمدت آن هستند. اقدامات دولت، مانند انسداد چاههای غیرمجاز و آگاهیرسانی عمومی، به دلیل محدودیت منابع و ضعف اجرایی، نتایج پایداری نداشته است.
برای عبور از بحران آب باید اصلاحات ساختاری و سیاستگذاریهای دقیق انجام شود: توقف گسترش سطح زیر کشت در مناطق کمآب، اجرای الگوی کشت علمی، توسعه فناوریهای کممصرف، افزایش بهرهوری آب، مشارکت جوامع محلی و بازنگری در طرحهای پرهزینه عمرانی ضروری است. کاهش سطح زیر کشت از ۹ میلیون هکتار به ۵ میلیون هکتار و همزمان افزایش بهرهوری آب کشاورزی، مسیر دشوار اما ضروری برای آینده پایدار کشور است.

6. یکی از پرسش مهم در اینجا این هست که حذف 4 میلیون هکتار اضافه بر ظرفیت آب باید بر اساس چه شاخصهایی باشد؟ چون هم با زیست و کسب و کار چند میلیون نفر سروکار دارد و هم محصولاتی که بر اساس سیاستهای خودکفایی و البته قانونی یا کشتهای غیرمجاز بخش مهمی از نیاز کشور را مرتفع میکند.
سؤال کاملاً بهجا و حساس است. حذف حدود ۴ میلیون هکتار مازاد بر ظرفیت آبی کشور فقط یک تصمیم فنی نیست؛ تبعات معیشتی، اجتماعی و امنیت غذایی دارد. راه درست، یک چارچوب شاخصمحور، مرحلهای و عادلانه است تا هر هکتار بر اساس «شواهد» نه «دستور» تعیین تکلیف شود. در ادامه، یک بسته عملیاتی ارائه میشود:
الف- شاخصهای آب و اقلیم (ضریب اهمیت بالا)
- تراز آب زیرزمینی و وضعیت دشت: ممنوعه/ممنوعه بحرانی، افت متوسط سالانه و شواهد فرونشست.
- بهرهوری آب محصول
- شدت تنش اقلیمی: بارش مؤثر، تبخیر–تعرق، فراوانی خشکسالی.
- منبع تأمین آب چاه غیرمجاز/اضافهبرداشت،
ب) شاخصهای اقتصادی– اجتماعی
- وابستگی معیشتی محلی: سهم کشاورزی در اشتغال و درآمد خانوار.
- گزینههای جایگزین معیشت، ایجاد گلخانه، صنایع تبدیلی ، کار غیرفصلی.
- ریسک مهاجرت و ناآرامی اجتماعی: شاخصهای آسیبپذیری
ج) شاخصهای امنیت غذایی و سیاستی
- راهبردی بودن محصول: گندم، دانههای روغنی، علوفه دامیِ ضروری.
- انعطاف واردات: قابلیت تأمین پایدار از بیرون با ریسک پایین و هزینه معقول.
- جایگاه در الگوی کشت مصوب با پهنهبندی ملی.
د) شاخصهای حقوقی و حکمرانی
- وضعیت مجوز آب و زمین: غیرمجاز، خارج از الگوی کشت.
- رعایت نیازهای زیستمحیطی رودخانه/تالاب پاییندست.
ه- به ترتیب مداخله از کجا شروع کنیم؟
- دشتهای ممنوعه بحرانی با فرونشست و کشتهای پرآببر با بهرهوری پایین.
- کانونهای اضافهبرداشت با چاه غیرمجاز و نبود امکان تحویل حجمی.
- پهنههای متعارض با نیازهای زیستمحیطی پاییندست
- مزارع با امکان تبدیل سریع به گلخانه، باغات کمآببر، یا آیش ترمیمی.
و- مسیر جایگزینی :
- تبدیل کِشت آبی کمبازده به گلخانه
- جایگزینی محصولات: برنج/ذرت/یونجه در مناطق خشک بر مبنای ارزیابی بازار.
- تبدیل کشت آبی به دیم: در پهنههای مرزی تنش آبی، بخشی از کشت به دیمِ بهبودیافته منتقل شود.
- وقفه ترمیمی آبخوان: آیش برنامهریزیشده با پرداخت خدمات زیستمحیطی به کشاورزان.
ز- سیاستهای حمایتی (بدون اینها اجرای عادلانه ممکن نیست)
- قراردادهای جبرانی ۳–۵ ساله: یارانه تغییر الگوی کشت، وام کمبهره، خرید تضمینی محصول جایگزین.
- بیمه انتقال شغلی و آموزش: آموزش فنی گلخانه، فرآوری، بازاریابی؛ بیمه درآمد در دوره گذار.
- زنجیره ارزش: ایجاد بازار برای محصولات کمآببر (قرارداد با صنایع، برند منطقهای).
- تحویل حجمی + کنتور هوشمند: پیششرط هر توافق کاهش/تبدیل.
ک- فرآیند اجرا (گامبهگام و شفاف)
- پایلوت ۱۰درصد پهنههای قرمز: آزمون سیاست حمایتی، رصد پیامدها.
- توسعه مرحلهای : هر سال ۱۵–۲۰درصد از هدف، با ارزیابی اثرات اجتماعی.
- پایش و پاسخگویی: داشبورد استانی از صرفهجویی آب، تغییر درآمد، اشتغال.
ل- شاخصهای پایش موفقیت
- احیای تراز آبخوان ..
- تغییر درآمد خالص کشاورز و نرخ بیکاری محلی.
- سهم محصولات کمآببر در الگوی کشت جدید.
- کاهش چاههای غیرمجاز و افزایش تحویل حجمی.
- حفظ تولید راهبردی جابهجایی/تکنیکهای بهرهور.
م- اصول عدالت و ارتباطات.
- گفتوگوی اجتماعی: شوراهای آبِ محلی، اطلاعرسانی شفاف، روایت موفقیتها.
- فرهنگسازی: تأکید بر اینکه تغییر الگوی کشت «تهدید» نیست؛ بیمه آینده آب و شغل است.
با این چارچوب، حذف ۴ میلیون هکتار نه بهصورت ناگهانی و دستوری، بلکه هوشمند، شواهدمحور، مرحلهای و همراه با جبران انجام میشود؛ امنیت غذایی حفظ میگردد، معیشتها صیانت میشود و آبخوانها فرصت احیا پیدا میکنند.

7. پرسش بعدی من این هست که چه تضمینی هست که این آب صرفهجویی شده به محیط زیست کشور و برای تضمین حیات آن و البته انسانها برمیگردد و ذخیره میشود!؟ چون یکی از نقدهای موجود به وزارت نیرو این هست که شاخصهای تجاری در عرضه نیرو دارد برجسته و برجستهتر میشود. همین نقد به مدیران بخش کشاورزی نیز وارد است که برای افزایش تولید محصولات کشاورزی تحت انواع فشارهای قانونی هستند که خارج از ظرفیت مالی و طبیعی است!؟
پرسش بسیار مهمی است و اتفاقاً قلب ماجرا همینجاست: حتی اگر کشت ۴ میلیون هکتار کاهش یابد، تضمینی وجود ندارد که آب آزاد شده به محیطزیست برگردد؛ مگر اینکه «سازوکار حکمرانی آب» اصلاح شود.
الف- الان در عمل سه خطر وجود دارد:
- آب صرفهجوییشده دوباره در همان منطقه به کشت جدید یا توسعه شهر/صنعت اختصاص یابد.
- رقابت بین وزارت نیرو (با نگاه عرضه و فروش آب به بخش صنعت/برق) و وزارت جهاد کشاورزی (با نگاه تولید هرچه بیشتر) باعث بلعیدهشدن این صرفهجویی میشود.
- محیطزیست که «ضعیفترین صدا» در میان نهادهای تصمیمگیر است، آخرین اولویت باقی میماند.
ب- تضمین بازگشت آب به محیطزیست و ذخیره پایدار : برای پاسخ به این نگرانی، باید چند لایه طراحی شود:
- تخصیص قانونی و سهمیه محیطزیست
- باید حقآبه زیستمحیطی (رودخانهها، تالابها، آبخوانها) بهعنوان «اولین تخصیص» در قانون تثبیت شود.
- صرفهجویی حاصل از کاهش سطح زیرکشت، مستقیم به این سهمیه واریز شود و نه به حساب بخشهای دیگر.
- بدون چنین تخصیصی، هر صرفهجویی دوباره مصرف خواهد شد.
- سامانه پایش و ردیابی آب
- استفاده از کنتورهای هوشمند، تصاویر ماهوارهای و تراز آبخوانها برای اندازهگیری دقیق آب صرفهجوییشده.
- انتشار عمومی دادهها: هر استان باید نشان دهد چه مقدار آب صرفهجویی شد و چه مقدار به تالاب/رودخانه برگشت
- شفافیت مردمی و رسانهای، بزرگترین ضمانت اجراست.
- . حکمرانی مشترک (نه انحصاری وزارت نیرو)
- شورای حکمرانی آب در سطح حوضه آبریز با حضور وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، محیطزیست، نمایندگان کشاورزان و دانشگاهیان.
- تصمیمگیری جمعی درباره اینکه آب صرفهجوییشده به کجا تخصیص یابد.
- تصمیم گیری باید بالاتر از منطق «فروش آب» یا «تولید بیشتر» عمل کند و معیارش تابآوری حوضه آبریز باشد.
- سازوکارهای اقتصادی برای حفاظت: پرداخت برای خدمات زیستمحیطی: کشاورزی که آب صرفهجویی میکند، مستقیماً پاداش دریافت کند، مشروط بر اینکه این آب به محیطزیست برگردد.
- اصلاح مأموریت وزارت نیرو و کشاورزی
- وزارت نیرو باید از «تأمینکننده و فروشنده آب» به حکمرانی پایدار منابع آب تغییر مأموریت دهد.
- وزارت جهاد کشاورزی باید از «فشار برای خودکفایی کمی» به تولید پایدار و کیفی بچرخد.
- این تحول نیازمند تغییر شاخصهای ارزیابی مدیران است:
- وزارت نیرو: نه فقط «میزان آب تأمینشده»، بلکه کاهش اضافهبرداشت و احیای آبخوانها.
- جهاد کشاورزی: نه فقط «تناژ محصول»، بلکه بهرهوری آب و حفظ منابع طبیعی.
- گزارشگیری عمومی و مشارکت اجتماعی
- انتشار سالانه «کارنامه آب» در هر حوضه: چه مقدار صرفهجویی شد، چه مقدار به محیطزیست برگشت.
- حضور سازمانهای مردمنهاد، رسانهها بهعنوان ناظر.
- این نظارت اجتماعی تنها ابزاری است که میتواند مانع مصرف دوباره صرفهجویی شود.
به زبان ساده:
- تا وقتی آب صرفهجوییشده “بیصاحب” باشد، به جیب قویترها (صنعت/شهر) میرود.
- تضمین فقط وقتی واقعی است که حقآبه محیطزیست اولویت قانونی، فنی و مالی پیدا کند، و این روند در چشم مردم شفاف باشد.
8. دکترحامد یزدیان (عضو کمیسیون کشاورزی مجلس) در برنامه میز اقتصاد شبکه خبر در 16 مرداد 1404 (با حضور دکتر حسین دهقانی سانیج، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، و دکتر صفدر نیازی شهرکی، معاون آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی) آمار وزارت نیرو را تایید کردند که مصرف آب کشاورزی بیش از 90 درصد است! استدلال وی بر این اساس بود که سهم آب شرب و بخش صنعت در مجموع 10 درصد است و نتیجه گرفت که باقیمانده میشود سهم کشاورزی! نمیدانم این استدلال و نحوۀ براورد مصرف آب در بخش کشاورزی درست و علمی است یا خیر!؟ شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد آب کشاورزی در بخش شرب و غیرشرب، یعنی به جز کشاورزی نیز مصرف میشود. به هر حال گسترش بحرانی تبدیل باغات و زمینهای کشاورزی به ویلا (آن هم با استخر و جکوزی) و انواع شهرکهای پرجمعیت در هر نقطه ایران بارز است! در بسیاری از روستاهای شمال و مناطق خوش آب و هوای کشور، از جمله اطراف تهران با مثلا 40 خانوار الان چندبرابر ظرفیت ویلاسازی شده و با امکاناتی چون استخر و جکوزی که طبیعتا به کام کشاورزی و محیط زیست روستا نیست!؟ طبیعتا این جمعیت عظیم آب سهم کشاورزی یا محیط زیست را با لولهکشی از وسط کوه و جنگل آوردند تا استخر و جکوزی و شرب و غیرشرب ویلاهای اغلب غیرمجاز به راه باشد! به نظر میرسد مطالعه مصرف آب کشاورزی و محیط زیست بر اساس باقیمانده مصرف این و آن (شرب و صنعت) اینقدر منطق استواری ندارد که بخواهد مبنای تصمیمگیریهای کلان کشور در مجلس و نهادهای مسئول دیگر باشد! تحلیل و پیشنهاد شما درباره این امارها و حل اختلافات روششناختی چیست؟
توضیح آن که آقای دکتر دهقانی و نیازی (در همان میزگرد) سهم آب کشاورزی را بر اساس یک مطالعه مستقل حدود 70 درصد اعلام کردند. 20 درصد اختلاف مورد ادعای وزارت نیرو و آقای یزدیان (نماینده مجلس) که به کشاورزی نسبت داده میشود همان عددی است که بر اساس مصوبه مجلس باید صرفهجویی شود! اما دکتر دهقانی و دکتر نیازی، هر دو با قبول برخی از ضعفهای زیرساختی در حوزه مدیریت آب کشاورزی تاکید داشتند که نهادهای مسئول مدیریت آب نباید ناتوانیشان در مدیریت آب را در بخش دیگر دنبال کنند!
شما این اختلاف نظر را چگونه توصیف و تحلیل میکنید (هم از نظر برآورد دقیقتر مصرف آب در بخشهای مختلف شرب و کشاورزی و غیره، و از آن مهمتر پیشنهادتان برای مدیریت توزیع آب بین بخشها چیست؟ این اختلافات چه رابطهای با ساختار موجود نظام حکمرانی آب و نظام حکمرانی بهطور کل دارد؟ به نظر میرسد اغلب شکافهای بینبخشی است که اتفاق نظر در برنامهریزی منسجم و اجرای آن را دشوار و بلکه بحرانزا کرده است. این شکافها را چه کسی یا چه نهادی باید پر کند؟ به نظرم این نکته به مراتب مهمتر است که دلایل یا عوامل زیرساختی در ایجاد این شکافها و نسبتاش با قدرت و ضعف افراد، گروهها، حرفهها، مشاغل و نقش نظام حکمرانی در ایجاد یا حل آن چیست؟ منظورم پاسخ به این پرسشها از زاویه دید فنی و تخصصی خودتان است و نیز به شرطی که با دیدگاه من درباره بحران شکاف بینبخشی (یا حتی بحران شکاف دانشی) را قبول داشته باشید. چون بهنظرم یکی از مهمترین عوامل زیرساختی ما در بسیاری از بحرانها و شکافها، شکاف دانشی است. در واقع، بخش مهمی لوازم پر کردن این شکافها نیز دانشی است.
منابع آب تجدیدپذیر ایران حدود ۱۰۰ میلیارد مترمکعب در سال برآورد میشود. از این مقدار، حدود ۷۰ میلیارد مترمکعب برای کشاورزی، حدود 10 میلیارد متر مکعب (یا ۱۰ درصد) برای مصرف خانگی و خدمات و حدود 4 میلیارد متر مکعب (یا ۴ درصد) برای صنعت مصرف میشود. وزارت نیرو اعلام کرده که سالانه حدود ۸۰ میلیارد مترمکعب آب تحویل بخش کشاورزی میشود، اما حدود ۱۳ درصد این آب در مسیر انتقال و توزیع هدر میرود و به مزرعه نمیرسد. این تلفات عمدتاً به حساب بخش کشاورزی گذاشته میشود، در حالی که هدر رفت آب در شبکههای شهری و روستایی گاهی بیش از ۳۰ درصد است اما به حساب مصرفکنندگان گذاشته میشود. با این وجود، مقدار آبی که واقعاً در اختیار بخش کشاورزی قرار دارد حدود ۷۰ میلیارد مترمکعب است، یعنی تقریباً ۷۰ درصد منابع تجدیدپذیر کشور. هدر رفت و مصرف غیربهینه باعث کاهش بهرهوری آب در کشاورزی و فشار بیشتر بر منابع زیرزمینی و سطحی میشود. برای عبور از بحران آب، ضروری است هدررفت کاهش یابد، بهرهوری آب کشاورزی افزایش پیدا کند و روشهای نوین و کممصرف کشاورزی بهکار گرفته شود.

9. در سخنرانیتان به نقش مهم وزارت نیرو به عنوان متولی اصلی مدیریت منابع آب و انرژی و در عبور از بحران آب در سه سطح سیاستگذاری، اجرا و نظارت اشاره کردید. آیا اساسا برنامهای مکتوب و مصوبی دارند که در آن وظایف خودشان و نیز روابط بینبخشی نیز تعریف شده باشد؟ مهمترین ضعف برنامههای این وزارتخانه در سه بخش فوق چیست و دلایل آن را چه میدانید؟ رابطه مثبت یا منفی هر کدام از این سه محور با بخش کشاورزی یا مدیریت بخش کشاورزی چیست؟
وزارت نیرو، متولی اصلی منابع آب و انرژی کشور، نقش مهم و تعیینکنندهای در مدیریت آب دارد، اما بخش زیادی از وظایف حاکمیتی این وزارتخانه بهخوبی انجام نشده است. وظایف حاکمیتی شامل برنامهریزی بلندمدت، تدوین قوانین و مقررات جامع آب، نظارت بر برداشت و مصرف آب، و هماهنگی بین بخشهای مختلف کشاورزی، صنعت، شرب و محیط زیست است. متأسفانه در عمل، تمرکز اصلی وزارت نیرو بیشتر بر مدیریت و اجرای پروژهها، مانند ساخت سد، انتقال آب و اداره شبکههای آبی بوده و نقش حاکمیتی و سیاستگذاری به اندازه کافی دیده نشده است. این کمتوجهی به حاکمیت منابع، پیامدهای جدی دارد: بهرهوری پایین در کشاورزی، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی، فرونشست زمین، خشکی رودخانهها و دریاچهها، و فشار مضاعف بر محیط زیست است . برای عبور از بحران آب، وزارت نیرو باید نقش حاکمیتی خود را تقویت کند و صرفاً به مدیریت و اجرای پروژهها اکتفا نکند. این شامل تدوین و اجرای قوانین جامع و یکپارچه آب، بازنگری در صدور مجوزها و جلوگیری از برداشتهای غیرمجاز، تدوین برنامههای بلندمدت تخصیص منابع بین بخشهای مختلف، و کنترل دقیق مصرف آب در شبکهها میشود. علاوه بر این، توسعه سامانههای شفاف پایش منابع آب، ترویج فرهنگ مصرف بهینه از طریق آموزش و رسانهها، و بهرهگیری از فناوریهای نوین کشاورزی برای کاهش هدررفت آب، از دیگر اقداماتی هستند که میتوانند بحران را کاهش دهند. بهطور خلاصه، بدون توجه جدی به وظایف حاکمیتی و نظارت علمی، حتی بهترین برنامههای مدیریت و سرمایهگذاری در شبکههای آبی هم نمیتواند بحران آب را مهار کند. عبور از این بحران نیازمند تغییر نگاه از تمرکز صرف بر ساختوساز و پروژههای کوتاهمدت به مدیریت هوشمند و پایدار منابع آب است، جایی که حفاظت از محیط زیست، عدالت بین نسلی و بهرهوری واقعی آب در مرکز توجه قرار گیرد.
10. بهرهوری آب گندم را چگونه توصیف و تحلیل میکنید (بخشی مهم از سخنرانیتان بود)؟ به زبان ساده و عمومی درسآموختههای آن برای مدیریت بهرهوری آب برای تولید گندم و سایر محصولات چیست؟
به منظور بررسی نقش بهرهوری و عوامل مؤثر بر تولید گندم و موانع رسیدن به تولید بهینه، نگاهی به گندم آبی کشور خواهیم داشت. سطح زیرکشت گندم آبی در کشور بیش از دو میلیون و هشتصدهزار هکتار است؛ یعنی حدود 25 درصد از کل سطح کشت گیاهان آبی به گندم اختصاص دارد و نزدیک به ۲۰ درصد از کل مصرف آب کشاورزی را به خود اختصاص میدهد. گندم آبی یکی از محصولات راهبردی کشور است و نقش مهمی در امنیت غذایی دارد. عملکرد متوسط گندم آبی در سطح کشور حدود ۳۶۱۲ کیلوگرم در هکتار است، در حالی که عملکرد قابل انتظار ارقام گندم تا ۷۵۰۰ کیلوگرم در هکتار برآورد میشود. بهرهوری واقعی آب مصرفی برای گندم حدود82/0 است. در میان 31 استان در سطح کشور حدود ۱۵ استان با مساحتی حدود ۹۰۷ هزار هکتار، بهرهوری بالاتر از 82/0 دارند، اما ۱۶ استان دیگر با مساحتی حدود 9/1 میلیون هکتار، بهرهوری کمتری نسبت به این مقدار دارند. این تفاوتها نشان میدهد که هنوز ظرفیت زیادی برای افزایش بهرهوری آب و تولید گندم وجود دارد. اگر بتوان عملکرد گندم را در کشور از ۳۶۱۲ کیلوگرم به ۶۲۰۰ کیلوگرم در هکتار افزایش داد، میتوان بدون افزایش سطح زیرکشت، تولید فعلی را حفظ کرد. به عبارت دیگر، با کاهش حدود ۴۰ درصدی سطح زیرکشت، و با سطح زیر کشت2/1 میلیون هکتار میتوان همان میزان تولید حدود 8 میلیون تن فعلی را به دست آورد. این به معنای صرفهجویی حداقل 4 میلیارد مترمکعب آب است، رقمی که معادل مصرف یک سال بخش کشاورزی در برخی مناطق کشور است. این مثال به خوبی نشان میدهد که افزایش بهرهوری آب و اصلاح الگوی کشت میتواند نه تنها تولید را حفظ کند، بلکه فشار بر منابع آب زیرزمینی و سطحی را کاهش دهد و به عبور از بحران آب کمک کند. بنابراین، تمرکز بر بهرهوری و استفاده بهینه از منابع موجود، به مراتب کارآمدتر از توسعه سطح زیرکشت بدون توجه به ظرفیت منابع است.
11. درباره اهمیت و نقش آموزش و ترویج در بسترسازی اثربخشی راهحلهای فنی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در سخنرانیتان با واژههایی چون آموزش، ترویج، فرهنگسازی اشاره کردید. ارزیابیتان از وضعیت جاری آموزش در بخش کشاورزی و رابطهاش با مشکلات و بحرانهای جاری در حوزه آب و خاک چیست؟
آموزش و ترویج نقش بسیار مهم و غیرقابل جایگزینی در افزایش بهرهوری آب در کشاورزی دارد. بسیاری از راهکارهای فنی و مدیریتی بدون آگاهی، پذیرش و توانمندی کشاورزان، اثر واقعی خود را از دست میدهند. آموزش و ترویج، حلقهای است که شکاف میان تحقیقات علمی و کاربرد عملی در مزرعه را پر میکند و میتواند زمینه بهرهوری بهینه آب کشاورزی را فراهم آورد. تغییر نگرش و ایجاد انگیزه از نخستین اهداف آموزش و ترویج است. کشاورزان، به ویژه در مناطق سنتی، به روشهای قدیمی عادت کردهاند و مقاومت در برابر تغییر طبیعی است. آموزشهای ترویجی با نشان دادن مزایای عملی و اقتصادی روشهای جدید میتواند این مقاومت را کاهش دهد. همچنین ایجاد اعتماد میان کشاورزان و مروجان و محققان و فرهنگسازی برای صرفهجویی در آب باعث میشود کاهش مصرف و بهرهوری آب کشاورزی به یک ارزش و باور پایدار در جامعه کشاورزی تبدیل شود.
انتقال مهارت و توانمندسازی کشاورزان نیز از دیگر نقشهای کلیدی آموزش و ترویج است. برگزاری کارگاههای عملی، روزهای مزرعه و بازدید از مزارع نمونه، مهارت کشاورزان را در مدیریت آبیاری و افزایش عملکرد محصولات ارتقا میدهد. آموزشهای مدیریتی مانند برنامهریزی دقیق آبیاری، زمانبندی برداشت و استفاده از دادههای اقلیمی، باعث بهرهوری بیشتر منابع آب میشوند. استفاده از ابزارهای نوین مانند حسگرها، اپلیکیشنهای موبایلی و سیستمهای پایش، به کشاورزان کمک میکند تا آب را به شکل بهینه مصرف کنند و از هدررفت آن جلوگیری شود.
ترویج و پذیرش فناوریهای نوین نیز بخش مهم دیگری از آموزش است. مروجان میتوانند فناوریهای جدید را معرفی کرده و مزایای عملی آنها را به کشاورزان نشان دهند. فراهم کردن فرصت برای آزمون و خطا در مقیاس کوچک، باعث افزایش اعتماد و پذیرش روشهای نوین میشود و تغییر در کشاورزی به جای تحمیل، با مشارکت و تجربه عملی حاصل میشود.
با وجود اهمیت حیاتی آموزش و ترویج، این حوزه در ایران با چالشهای جدی روبهرو است. کمبود نیروی متخصص و مروج نسبت به تعداد کشاورزان و پراکندگی جغرافیایی آنها یکی از مشکلات اصلی است. همچنین دانش مروجان نیازمند بهروزرسانی مداوم است و گاهی نتایج تحقیقات علمی به درستی به مروجان و از طریق آنها به کشاورزان منتقل نمیشود. رویکردهای ترویجی غالباً سنتی و دستورمحور هستند، در حالی که روشهای مشارکتی و مزرعهمحور اثربخشی بیشتری دارند. آموزشهای ارائهشده نیز معمولاً کلیشهای و یکسان بوده و با شرایط و نیازهای واقعی کشاورزان همخوانی ندارد. محدودیت منابع مالی و تسهیلات، عدم توجه به توانمندسازی جوانان و زنان روستایی و موانع فرهنگی و اجتماعی از دیگر چالشهای مهم در این حوزه هستند.
بدون آموزش و توانمندسازی کشاورزان، حتی بهترین فناوریها و روشهای مدیریت آب نمیتوانند بهرهوری واقعی را افزایش دهند. برای نمونه، افزایش عملکرد گندم آبی از حدود ۳۶۱۲ کیلوگرم در هکتار به ۶۲۰۰ کیلوگرم، در کنار کاهش ۴۰ درصدی سطح زیرکشت، علاوه بر حفظ تولید میتواند حدود ۵ میلیارد مترمکعب آب صرفهجویی کند. این مثال نشان میدهد که آموزش، ترویج و مدیریت علمی میتواند اثر مستقیم بر کاهش هدررفت آب، افزایش بهرهوری و حفظ منابع آب زیرزمینی و سطحی داشته باشد.
در نهایت، آموزش و ترویج نه تنها ابزاری برای افزایش عملکرد محصولات و بهرهوری آب است، بلکه حلقه حیاتی برای عبور از بحران آب در کشور محسوب میشود. بدون توسعه فرهنگ صرفهجویی، توانمندسازی کشاورزان و ترویج روشهای علمی، هیچ راهکار فنی یا مدیریتی به تنهایی نمیتواند مشکل کمآبی را حل کند.
12. آخرین پرسش من در این باره است که اساسا منظورتان از "فرهنگسازی" در رفع مشکلات آب و خاک چیست؟ یعنی "فرهنگ" و "ساخت" آن در کجای مدیریت فرایندهای مرتبط با بحران آب چهره مینماید؟ و چه افراد یا نهادهایی در "بازسازی" فرهنگ یا فرهنگسازی نقش دارند؟
آب یکی از حیاتیترین منابع طبیعی کشور است و بخش کشاورزی بزرگترین مصرفکننده آن محسوب میشود. از حدود ۱۰۰ میلیارد مترمکعب منابع آب تجدیدپذیر ایران، بیش از ۷۰ میلیارد مترمکعب در کشاورزی مصرف میشود. با این حال، بهرهوری آب پایین است و بخش قابل توجهی از آن هدر میرود. یکی از مؤثرترین راهها برای کاهش هدررفت و افزایش بهرهوری، فرهنگسازی و آموزش کشاورزان است. فناوریها و روشهای مدیریتی تنها زمانی مؤثرند که کشاورزان آنها را بپذیرند و در عمل اجرا کنند. آموزش و فرهنگسازی حلقهای است که شکاف بین دانش علمی و عمل در مزرعه را پر میکند.
فرهنگسازی فراتر از آموزش صرف است و شامل ایجاد باور، تغییر نگرش و شکلدهی رفتارهای پایدار میشود. کشاورزان وقتی مزایای عملی و اقتصادی مدیریت بهتر آب را درک کنند، روشهای سنتی را به تدریج کنار میگذارند و صرفهجویی در آب از یک الزام خشک به یک ارزش و باور در جامعه کشاورزی تبدیل میشود. آموزشهای عملی و نزدیک به مزرعه، برگزاری کارگاهها، روزهای مزرعه و بازدید از مزارع نمونه، کشاورزان را ترغیب میکند تا روشهای نوین را در عمل مشاهده و تجربه کنند. معرفی و نمایش فناوریهای نوین مانند سنسورهای رطوبت خاک، اپلیکیشنهای زمانبندی آبیاری و سیستمهای قطرهای همراه با آموزش عملی، پذیرش آنها را تسهیل میکند. همچنین، فراهم کردن فرصت آزمون و خطا در مقیاس کوچک به کشاورزان امکان میدهد روشهای جدید را ابتدا در بخش کوچکی از زمین خود امتحان کنند و اثر واقعی آنها را مشاهده نمایند، که این اعتماد به روشهای نوین را افزایش میدهد.
ایجاد انگیزه و اعتماد به محققان و مروجان کشاورزی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است و مقاومت سنتی در برابر تغییر را کاهش میدهد. تمرکز بر جوانان و زنان روستایی که انگیزه بیشتری برای پذیرش نوآوری دارند، میتواند اثر فرهنگسازی را چند برابر کند. معرفی کشاورزان موفق که با روشهای بهینه مصرف آب، محصول بیشتر و هزینه کمتر داشتهاند، باعث انگیزه سایرین میشود و فرهنگ موفقیت را در جامعه کشاورزی ترویج میکند. ارتباط مستمر بین تحقیق، آموزش و ترویج نیز ضروری است تا نتایج علمی به زبان ساده و قابل فهم برای کشاورزان منتقل شود و دانش و عمل به هم نزدیک شوند.
با وجود اهمیت حیاتی فرهنگ سازی ، این حوزه در ایران با چالشهایی روبروست. کمبود نیروی متخصص ایجاد بستر فرهنگسازی نسبت به تعداد کشاورزان و پراکندگی جغرافیایی، نیاز به بهروز شدن دانش آنان و آموزش مداوم آنها، عدم ارتباط مؤثر بین تحقیقات علمی و انتقال آن به کشاورزان، رویکردهای سنتی و دستورمحور، آموزشهای کلیشهای که با شرایط واقعی کشاورزان مطابقت ندارد،
در نتیجه، فرهنگسازی و آموزش پایه اصلی افزایش بهرهوری آب در کشاورزی و مقابله با بحران آب است. بدون ایجاد باور، انگیزه و تغییر نگرش در کشاورزان، هیچ فناوری یا روش مدیریتی به تنهایی اثربخش نخواهد بود. با تمرکز بر فرهنگسازی، بهرهوری آب افزایش یافته، فشار بر منابع آب کاهش مییابد و کشاورزان میتوانند با اطمینان از روشهای نوین، هم تولید خود را افزایش دهند و هم منابع طبیعی کشور را حفظ کنند.

13. خوشحال میشوم خودتان هم یک یا دو پرسش با توجه به پرسشهای احتمالی مخاطبان (یا پرسشهای مطرح شده در پایان سخنرانی) مطرح کنید و به آن پاسخ دهید. چند پرسشی را هم مطرح کنید که شایسته بررسی بیشتر توسط شما یا همکاران دیگر در حوزه است.
برای رسیدن به تولید بهینه گندم، چند عامل کلیدی تأثیرگذار هستند که هر کدام سهم مشخصی در افزایش عملکرد دارند و در همه این مراحل آموزش و ترویج نقش محوری دارد.
اول، استفاده از بذر مناسب در هر منطقه است. انتخاب بذر سازگار با شرایط اقلیمی و خاک منطقه پایه تولید سالم را فراهم میکند و حدود ۱۵ درصد در افزایش عملکرد مؤثر است. اما بدون آموزش کشاورزان درباره ویژگیها و مزایای هر بذر و نحوه کاشت صحیح آن، این دانش به مزرعه منتقل نمیشود و نتیجه مطلوب حاصل نمیشود.
دوم، مدیریت حاصلخیزی خاک است. تقویت خاک با کوددهی مناسب و به موقع، ظرفیت خاک برای رشد بهتر گندم را افزایش میدهد و سهم آن حدود ۲۲ درصد است. آموزش عملی کشاورزان درباره زمان و نوع کوددهی، روشهای بهینه تغذیه خاک و آزمون خاک، باعث میشود این روشها در عمل اجرا شوند.
سوم، مدیریت حوادث و مخاطرات طبیعی اهمیت دارد. کنترل خسارت ناشی از خشکسالی، سیل، آفات و بیماریها حدود ۱۹ درصد اثرگذار است. آموزش کشاورزان درباره پیشبینی خطرات، شناسایی آفات و مقابله به موقع با بیماریها، نقش کلیدی در کاهش خسارتها دارد.
چهارم، ایجاد تناسب بین زمین و منابع آب برای کشت است. انتخاب زمین مناسب و هماهنگی آن با منابع آب باعث بهرهوری بالاتر و کاهش هدررفت آب میشود و سهم آن حدود ۱۰ درصد است. آموزش و ترویج نحوه ارزیابی زمین و استفاده صحیح از منابع آبی، این تناسب را عملی میکند.
پنجم، اصلاح مدیریت آبیاری اهمیت زیادی دارد. استفاده از آبیاری هوشمند، زمانبندی دقیق و بهینهسازی مصرف آب، بخش عمدهای از افزایش عملکرد را ممکن میسازد و حدود ۲۱ درصد اثر دارد. کشاورزان بدون آموزش نحوه استفاده از سامانههای نوین، سنسورها و برنامهریزی آبیاری نمیتوانند از مزایای این روشها بهرهمند شوند.
ششم، استفاده از روشهای نوین بهزراعی است. بهکارگیری شیوههای مدرن کشت، تناوب زراعی مناسب و مدیریت مکانیزاسیون باعث افزایش بازده و کاهش اتلاف منابع میشود و سهم آن حدود ۱۳ درصد است. آموزش عملی، نمایش مزرعه نمونه و فرهنگسازی درباره اهمیت روشهای نوین، پذیرش این تکنیکها را افزایش میدهد.
در واقع، آموزش و ترویج حلقه اصلی اتصال دانش و عمل است. بدون فرهنگسازی و توانمندسازی کشاورزان، حتی بهترین تکنیکها و تجهیزات نیز به بهرهوری واقعی منتهی نمیشوند. با ترکیب آموزش مناسب با اجرای درست روشها، میتوان عملکرد گندم را به حد ۶۲۰۰ کیلوگرم در هکتار رساند و همزمان مصرف آب و سایر منابع کشاورزی را بهینه کرد.
